۱۴۰۳ دی ۵, چهارشنبه

شعری به یاد کارگران کشته شده معدن

 به هر سو می رویم از هر طرف دیوار می ریزد

تو گویی از زمین و آسمان آوار می ریزد



پدر می رفت تا شب دستِ پر از کار برگردد

چه می دانست در عمق زمین دیوار می ریزد


نمی گریند بر ما چشمهای کور مسئولان

فقط در سوگ لبنان اشکشان بسیار می ریزد


به دریا می زنی آتش می اندازند در کشتی

سر از بازار در می آوری،بازار می ریزد


چنان از مرگ یک انسان به ابرو خم نمی آرند

که گویی بر زمین خاکستر سیگار می ریزد


خدا با مردمان پا برهنه دشمنی دارد

که دائم در مسیر پا پتی ها خار می ریزد


اساس مملکت بر خشتِ کج بود از همان اول

و این دیوار کج،یکروز بالاجبار می ریزد


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظرات خود را ارسال کنید

جوانرود؛ بازداشت خشونت‌آمیز هفت شهروند از جمله یک کودک توسط نیروهای امنیتی

هفت شهروند کُرد و اهل جوانرود از جمله یک نوجوان ۱۷ ساله توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران با توسل خشونت شدید بازداشت شدند. هویت بازدا...